داشتیم با پدر گرامیمان از باغ مان دیدن می کردیم و من چون آشنایی با محدوده باغ ها نداشتم ازش سوال می کردم این باغ مال ماست یا اینجا برای ماست.. و این کار رو به شوخی ادامه دادم و به هر باغی که می رسیدم این پرسش رو می کردم...
تا اینکه پدرم یک جمله ای گفت که هنوزم مو به تنم سیخ می کنه...
گفت: پسرجان! نوبت" ماست!
بدنم گُر گرفت.. رفتم تو زمین..